پنیر سوئیسی

بایگانی

ازخودناراضی

چهارشنبه, ۱۲ آبان ۱۳۹۵، ۰۵:۵۸ ب.ظ
همیشه برام سوال بود که چه جوری باید بنویسم . شکسته و صمیمی بنویسم یا رسمی و به زبان معیار ؟ نوشتن به زبان معیار رو دوست دارم . یجور حس احترامی نسبت به این شیوه ی نوشتن دارم . زبان معیار درواقع زبان نویسنده های واقعیه . نویسنده هایی که قلمشون متشخصه . یعنی نوشته هاشون یجور تشخص داره . دو-سه خط که بخونی میتونی بفهمی اینو فلانی نوشته . شاید برا همینه که تا الان سعی کردم فقط به زبان معیار بنویسم . منم یجورایی میخواستم به یه قلم متشخص برسم خیر سرم ؛ ولی خب از قدیم گفتن کار هر بز نیست خرمن کوفتن و این حرفا ! 
نوشتن به زبان معیار سخته . یه مرز باریکی بین پختگی و ابتذال وجود داره . اگه قلمت پخته نباشه ؛ نوشته هات تبدیل میشن به یه مشت متن مبتذل و متکلف که سعی میکنن متشخص باشن ولی متظاهرن !

خلاصه الان که یه چرخی تو آرشیوم میزنم خیلی با نوشته هام حال نمیکنم :/ یه جاهایی زیادی لفاظی کردم . یه جاهایی زیادی سطحی حرف زدم . میخوام کوچ کنم دوباره ولی احساس میکنم دیگه لوس شده این مسخره بازیا . به هرحال شرمنده ! خیلی تجربه ی وبلاگنویسی ندارم . نمیدونم شاید برگردم برم تو همون صحرا های بلاگفا . اونجا خلوت تره . از همه لحاظ . چه مخاطبا و چه فضای ظاهری خود وبلاگا . کلا با جاهای خلوت بیشتر حال میکنم .

(!this is why i called my weblog : swiss-cheese)
۹۵/۰۸/۱۲
پنیر سوئیسی

نظرات  (۱۸)

:))) خب بذار بگم.
محتوای کلام مشخص می‌کنه چطور باید بنویسی.
آیا درمورد یک چیز حیاتی مینویسی؟ یا یک حس درونی صمیمی؟
من معمولا اول همه نوشته‌هام رو به محاوره مینویسم بعد یکدور از روش با صدای میخونم اگر قابلیت به نوشتار دراومدن رو داشته باشه ویرایش میکنم. این بلند خوندنه خیلی یاری میده رفیق امتحان کن
پاسخ:
جالب بود . واقعا فکر کنم مشکل من همینه . محتوای نوشته هام بعضی جاها با زبان رسمی انطباق نداره . حتما اجراش میکنم . ممنون . البته کلا با فضای بیان مشکل دارم . یجورایی شلوغه :/
انقدر در این مسائل غور نکنید :/
محتوا از فرم مهمتره.
ضمنا اگر رفتید به بیابان های بلاگفا، آدرس یادتون نره!
پاسخ:

حق با شماست . منم یه کم زیاد به خودم سخت میگیرم . کلا تو همه چیز اینطوریم ! 

راستش دلیل اصلیم همین شلوغی بیان و الزام آور بودن محیطشه . اینکه دنبال کنی کسایی که دنبال کردن و کامنت بذاری و فلان و بهمان . یادم میاد خود شما هم تو یه پستی گفته بودید که دوست دارید بدون انتظار داشتن متقابل نسبت به مخاطباتون ، خونده بشین یا یه همچین چیزی . منم الان واقعا میخوام این طوری بنویسم . 


چشم . حتما آدرس واحه ای که قراره توش ساکن بشم رو میفرستم براتون :)

اینکارُ نکن !

واقعاً دوس ندارم تو بری !

البته که خیلی غیر منطقیه خواسته م، اما تو کل بیان؛ با نوشته های هیچکس به اندازه ای که با نوشته های تو حال می کنم، حال نمی کنم ... !

دوس ندارم بری !

پاسخ:

واقعا ممنون . این کامنت شما خیلی ارزش داشت برام . 

والا این مسخره بازیای منه که غیر منطقیه . یه جورایی خجالت میکشم از این خوددرگیریم با وبلاگام !

این اواخر داشتم آرشیو نوشته هام تو وبلاگ قدیمی بلاگفام رو میدیدم . خیلی بهتر و صادقانه تر مینوشتم اونجا . شاید چون کسی نمیخوند . فک کنم باید برگردم بلاگفا . از قدیم گفتن "بازگشت همه به سوی بلاگفاست" :))

آدرسمو حتما میدم بهتون . باعث خوشحالیه که منو بخونید .

:)
۱۲ آبان ۹۵ ، ۲۱:۵۵ فرید صیدانلو
کمتر شناخته شده باشی راحت ترمیتونی حرفاتو بزنی
پاسخ:
دقیقا . دقیقا . دقیقا ....
البته یه رفقایی اینجا دارم که خیلی دوست دارم منو بخونن ، از جمله خود شما  ولی از طرفی هم یه جایی میخوام که بتونم هر چرتی میخوام بنویسم بدون ترس از خونده شدن !
من نوشته هاتونو دوست دارم :)
لطفا ما رو از لذت خوندن بی بهره نکنید...
پاسخ:
لطف شماست . اتفاقا منم از نوشته های شما لذت میبرم . حتما آدرسمو میفرستم براتون :)
موشه سیگاری:)))استغفرالله...
دنبال شدید:))
پاسخ:
ممنون :))
کمالگرایی منفی ;)
+ دقیقا دقیقا... این الزام آور بودن و این انتظارات آدمو خسته می کنن!
فضای اینجا بیشتر از بلاگفا شبیه جامعه ی واقعیه.

پاسخ:
لعنت به این علم روانشناسی ! همیشه آدم رو رسوا میکنه :)))
+دقیقا . شخصا به قصد فرار از جامعه واقعی اومدم اینجا !
باید اعتراف کنم من هم این درگیری های ذهنی رو دارم
حتی بعد از عوض کردن آدرس وبلاگم باز هم چیزی تغییر نکرده انگار.
 

پاسخ:
متوجهم . ولی خب نمیدونم چرا یه تعلق خاطر عجیبی به بلاگفا دارم !
من هم میخوندمتون. منتها من زیاد جایی نظر نمیذارم.
اگر صلاح می دونید آدرس رو به من هم بدید.
درباره ی نحوه ی نوشتن هم نظرم اینه که مهم نیست چه طور مینویسید. مهم اینه که نوشتتون مفهومی رو منتقل کنه. مگه این اصل اساسی و بنیادی زبان نیست؟
پاسخ:
ممنون که میخونید اینجارو :)
حتما باعث خوشحالیه .
همینطوره ولی خب زبان معیار یجورایی برام جذابه . دوست دارم مثل نویسنده ها بنویسم . یجوری که خودم با نوشته های خودم حال کنم !
خب قرار نیست ک بخاطر یکمی تفاوت با انتظاراتتون بجای حل مسئله صورت مسئله رو پاک کنین ... راهکار خاصی بلد نیستم چون اصلا تو این حیطه مهارتی ندارم ک راهکار بدم ولی اینو مطمئنم ک جای خلوت تر یا دوری نتیجه برعکسی میده .. میتونین قبل انتشار نوشتتون چن باری مرورش کنین شاید بهتر باشه یا چن مورد برا خودتون بنویسین و از بین اشون انتخاب کنید کدوم بهتره :)
درکل اینقدام از خودتون ناامید نباشین ...
موشه :)) ----> بهش بگید ترک کنه .
پاسخ:
حق با شماست . ولی خب درکل با فضای بیان هم مشکل دارم . خیلی شلوغ پلوغ و الزام آوره . قالب هاش هم یجوریه :)))
اتفاقا منم این کاری که شما میگید رو انجام میدم ولی بعضی وقتا جوگیر میشم و نوشته ام رو مرور نکرده منتشر میکنم . دست خودم نیست !
والا این روزا بهتر کنار اومدم با خودم . یه پیشرفت هایی حاصل شده ولی هنوز ابهامات زیادی باقی مونده :))

خدایی حیف نیست ترک کنه ؟ ببینید چه خوشگل دود رو حلقه ای میده بیرون !:)))
خوابگاهمون اینترنت نداره. با اینترنت گوشیم میام اکثرا ... اما هر وقت گذرم بیوفته بیان اولین وب هایی که باز میکنم وب شماست

خودمم فضاهای خلوتو بیشتر دوست دارم ، دلمم واسه سادگیه بلاگفا تنگ شده ولی خب تغییر مکان همیشه واسم سخته.
آدرستونو حتما به منم بدید 😊


پاسخ:
نمیدونید چقدر حالم خوب شد از این حرفتون :)

آره واقعا سادگی آرامشبخشه .
حتما :)
۱۴ آبان ۹۵ ، ۲۳:۱۲ فاطمه نظری
:):
پاسخ:
:D:
کلا عامیانه نویسی یا محاوره یا شکسته نویس در جاهای خاص استفاده میشه، مثلا موقعی که می خوای با مخاطب حس صمیمیت ایجاد کنی که خیلی کم پیش میاد، و لو اینکه مطلب در جهت انتقال حسی باشه.
بعد در نوشته های طنز اغلب استفاده میشه برای اینکه این عامیانه نویسی در کلام مردم رایجه و می تونن به همون سبک بخونن و لبخند رو بهشون هدیه کنیم.
ولی غالبا شکسته نویسی ضربه می زنه به قلم نویسنده.
پاسخ:
هوم . همینطوره . ولی خب ، به نظر من نویسنده های درست و حسابی برای ایجاد حس صمیمیت ، نیازی به شکسته نویسی ندارن . با همون لحن رسمی و معیار میتونن به راحتی عنان عواطف خواننده هاشونو بدست بگیرن .
 منم خیلی با شکسته نویسی موافق نیستم :/

ممنون از حضورتون.
۲۷ آبان ۹۵ ، ۱۸:۳۴ منتظر اتفاقات خوب
آخه چرا؟؟؟همه چرا میرن؟؟ای بابا..
پاسخ:
هستیم . هوا سرده درو بستیم :))
راستش یه مدتیه با خودم درگیرم . اگه وبلاگ جدید زدم حتما براتون میفرستم آدرسمو .
سلام:)
ایول بالاخره ما حکمت اسم اینجا رو فهمیدیم...
منم میخونمتون گرچه به کامنت گذاری تنبلم!و اصولا ترجیح میدم وقتی کامنت بذارم که حرف به درد بخوری ازش در بیاد:/
خلاصه که اگه نقل مکان کردید به منم ادرس بدید لطفا
پاسخ:
سلام :)
کلا زیاد به کامنت و این چیزا اهمیت ندین . همین که این مزخرفات من رو میخونید باعث خوشحالیه . ممنون از لطفتون .
حتما . آدرسمو میفرستم براتون .
۱۷ آذر ۹۵ ، ۲۳:۱۳ نارِن° جی
اگه کوچ کردین من رو هم برای ادرس قرار بدین تو صف، لطفا! :)

پاسخ:
چشم . حتما . باعث خوشحالیه که شما بخونید منو :-)
حقیقتش به‌نظرم داشتی فرار می‌کردی فقط.
شاید یه روز که گوشی‌م درمرز خاموشی نبود بگم چرا.
پاسخ:
برای این پست؟ خب بخشیش فرار از شلوغی بود! کلا مخاطب ها که زیاد میشن معذب میشم. ولی اون معضلی که با سبک نوشتن دارم حقیقت داشت. هنوز هم مشکل دارم با سبک و محتوی نوشته هام. زیاد میزنم تو سر نوشته هام همیشه. ولی خب معتادم به وبلاگ نوشتن:/