تخمی ترین ترکیب دنیا
اینجا احتمالا زمانی برای خودش باغی بوده است . باغی پر از درخت . آن
روز که این عکس را گرفتم هوا دلگیر بود . ابری و نمور . پاییز غوغا میکرد .
چشمم به این تک درخت خشکیده افتاد . میفهمیدمش . مثل من "تنها" شده بود .
" تنهایی" و "پاییز "؛ تخمی ترین ترین ترکیب دنیا !
آن روز با هم دوست شدیم .
تابستان سال بعدش به اینجا برگشتم . حوزه ی کنکورم در این حوالی بود . دنبال این رفیقم گشتم که دیدم نیست . تک درخت پیر رفته بود . رفته بود پیش رفقایش . برایش خوشحال شدم و برای خودم ناراحت . دوباره تنها شده بودم . ما انسانها چرا از مرگ عزیزانمان ناراحت میشویم ؟ برای آن عزیز از دست رفته ناراحتیم یا برای خودمان که تنها شده ایم ؟
حالا تمام سهم این درخت از "وجود" ، همین پیکسل های این عکس است .
حرومزاده ها ! انقدر آپارتمان بسازید تا بمیرید . چرا من را وارد این بازی کرده اید ؟