اگر این پست را میخوانید احتمالا من مُرده ام !
پنجشنبه, ۱ مهر ۱۳۹۵، ۰۸:۲۹ ب.ظ
هر جا ارتباطی بین انسانها شکل بگیرد هنجار هایی هم پدید می آیند . فضای مجازی هم همینطور است . اینجا هم در ارتباط با دیگران ، ناگزیر باید هنجار هایی را رعایت کنی تا از ایجاد دلخوری و تعارض ممانعت شود . مثلا اینکه طرف مقابل را به صورت اول شخص خطاب کنی یا سوم شخص . اینکه راجع به چه موضوعاتی حرف بزنی و چه حرف هایی را به زبان نیاوری و خیلی باید و نباید های دیگر .
همین حذف وبلاگ هم پرسش برانگیز است . آیا من حق داشتم وبلاگم را حذف کنم ؟ به هرحال وبلاگ من دویست سیصدتایی نظر داشت . هزاران واژه و جمله ای که توسط دوستان دیگر اینجا نگاشته شده بودند . آیا من این حق را داشتم که همه را بسوزانم ؟ نمیدانم . به هر حال اگر اخلاق را زیر پا گذاشته ام باید معذرت بخواهم . راستش همه چیز از آنجایی شروع شد که آدرس وبلاگم را در هیستوری گوشی پدرم دیدم ! این کابوس من بود . به معنای تحت اللفطی کلمه "کابوس" من بود ! چون از آن موقعی که نوشتن را در دفتر خاطراتم شروع کردم بعضی شب ها خواب می دیدم که پدرم دفتر خاطراتم را پیدا کرده است و دارد مرا به خاطر مزخرفاتی که نوشته ام مواخذه می کند ! شاید مسخره به نظر برسد ولی به هرحال آن قدر برای من جدی بود که دکمه ی حذف وبلاگ را با طیب خاطر بفشارم !
خلاصه از دوستانی که در این مدت به من لطف داشتند ممنونم و امیدوارم عذر مرا بپذیرید ؛ به هرحال آدم مجنون را نمیشود مجازات کرد !
پ.ن. شکل و شمایل این پنیرهای سوئیسی از بچگی برایم جالب بود . آدم ها همانی هستند که در بچگی بودند . هوم ؟ مسخره نکنید اسممو :)
۹۵/۰۷/۰۱